سفارش تبلیغ
صبا ویژن

***معنای دیـــــــدن***


دردهایم را که می بینم

زخم هایم را که می شمارم

می نشینم

آهی می کشم که تمام وجودم به لرزه میفتد

به آسمان نگاه می کنم

چشمانم را می بندم

به یاد جوانیم می افتم که روز به روز به پایانش نزدیک تر می شود

چشمانم تر می شود،  اما نه...

دیگر طاقت گریه ندارم

بغض گلویم می شکند

صدایی توجهم را جلب می کند

انگار صدای شیشه شکسته آمد، اما نه...

انگار صدای بغضم بود

باز هم این لعنتی ترکید!!!

گریه کن گریه قشنگه...

گریه سهم توست که جوانی ات باز می رود و از آرزوهایت هیچ خبری نیست ...

جوانی ام نرو، چون دوستت دارم

 


نوشته شده در پنج شنبه 91/6/16ساعت 1:0 صبح توسط ز.ا نظرات ( ) |


 Design By : Pichak