بده دستاتو به من تا باورم شه پيشمي
ميدونم،خوب ميدوني تو تارو پود و ريشمي
تو که از دنيا گذشتي واسه يک خنده من
چرا من نگذرم از يک پوست و خون به اسمه تن
توي خيالمم نبود دوباره عاشقي کنم
ممنوم اجازه دادي با تو زندگي کنم
نميدونم چي بگم که باورت شه جونمي
توي اين کابوس درد روياي مهربونمي
ميدوني در تواين خدا بوده که تونسته گله عشقو بکاره
وقتي حتي پيشمي دلم برات تنگ ميشه باز
عشقه تــــــــــــــــو توي لحظه هام خاطره ساز و قصه سااز
به جونه خودت که بي تو از نفس هم سير ميشم