سفارش تبلیغ
صبا ویژن

***معنای دیـــــــدن***

 

حرفهای آخرت را زدی و رفتی ؟

میگذاشتی  من نیز حرفهایم را برایت بگویم

لحظه ای صبر میکردی تا برای آخرین بار چشمهایت را ببینم ،

حتی اگر شده در خیالم دستهایت را بگیرم

چه راحت شکستی دلم را ، حتی نشنیدی یک کلام از حرفهایم را ،

چه راحت پا گذاشتی بر روی دلم ،حالا من مانده ام و تنهایی و یک دریای غم

چه آسان دلکندی از همه چیز ، نه دیگر بی تو در این دنیا جای من نیست ...

به جا ماند خاطره های شیرین در لحظه های با هم بودنمان

 و همه ی این خاطره ها در یک لحظه بر باد رفت ...

فکرش را هم نمیکردم این روز بیاید ،

همیشه فکر میکردم فردا دوباره لحظه دیدارمان بیاید...

این روزها خیلی دلم گرفته ، سردرگم و بی قرارم ،

حس میکنم آخرین روزهاست و در این لحظه ها حتی میتوانم نفسهایم را بشمارم...

نفسهایی که دیگر در هوای تو نیست ،

ثانیه هایی که به یاد تو است و در کنار تو نیست ،

لحظه هایی که حتی به خیال تو نیست ...

تا قبل از آمدنت ، داشتنت برایم رویا بود ،

با همان رویا سر میکردم زندگی ام را ، تا تو آمدی ....

حقیقت شد آن رویای شیرین ، تا تو رفتی ،

کابوس شد آن لحظه های شیرین و اینجاست

که دیگر حتی رویای تو نیز دلم را خوش نمیکند ،

اینجاست که تنها تو را میخواهم نه نبودنت را...

حرف آخرت همین بود؟ خداحافظ؟

صبر میکردی اشکهای روی گونه ام خشک شود و بعد میرفتی ،

حتی تو برای آخرین بار هم که شده آرامم نکردی ...

گفتی خداحافظ و رفتی ، چقدر تو بی وفا هستی.... 

 


نوشته شده در یکشنبه 91/6/19ساعت 3:0 عصر توسط ز.ا نظرات ( ) |


 Design By : Pichak