سفارش تبلیغ
صبا ویژن

***معنای دیـــــــدن***

 

نمایش احساسات با عکس های زیبا

دخترک برگشت
چه بزرگ شده بود
پرسیدم : پس کبریتهایت کو ؟
پوزخندی زد .
گونه اش آتش بود ، سرخ ، زرد ...

گفتم : می خواهم امشب
با کبریتهای تو ، این سرزمین را به آتش بکشم !
دخترک نگاهی انداخت ، تنم لرزید ...
گفت : کبریت هایم را نخریدند 
سالهاست تن می فروشم ...
 


نوشته شده در پنج شنبه 92/1/1ساعت 10:23 صبح توسط ز.ا نظرات ( ) |


 Design By : Pichak