بوسه آخرین کلام عاشقانه است این همه سکوت بین ما نشانه است بوسه زخم خاطره ست روی صورتت جای خنجرش همیشه جاودانه است باد و برف می وزید روی بال من آنچه مانده جای زخم تازیانه است چوب های تکه تکه توی مشت باد فکر میکنی هنوز آشیانه است؟ سر به روی زانوان انتظار ریخت این خرابه سالهاست فکر شانه است گرچه رفته ای ولی هنوز عطر تو پادشاه مرزهای کور خانه است مانده ای که مثل زخم تازه تر شوی اینکه دل نمی کنی فقط بهانه است از تمومه دنیا و دارو ندارش شونه هاتو کم دارم برای بارش زخمیه خنجر زهر آگین یارم تو که تازه اومدی تنها نذارم به چشمام خوب خیره شو ببین چه پیرم منو دریاب خوبه من، دارم میمیرم دیگه حتی نا نیست برای خوندن خیلی وقته توی سکوت غم اسیرم یک لحظه خوبی به من بده از من بگیر روح و تنم برای یک لحظه خوشی به هر دری در میزنم برگردون عمره رفتمو حتی واسه یه ثانیه دلخوش شدن حتی دوروغ از من مگه چی باقیه؟ غربتم رو آشنایی کن بهارم، روزامو دریاب عزیز دور شد قطارم تنها یک ثانیه عاشقی به جز این، هیچ توقعی از این روزا ندارم توی تاریکیه شب مهتاب من باش، تو بمون تعبیره خوبه خوابه من باش تو که میدونی بدونه تو میمیرم،انتهای قصه عذابه من باش
نمی دانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اند مثل آسمانی که امشب می بارد.... و اینک باران بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند و چشمانم را نوازش می دهد تا شاید از لحظه های دلتنگی گذر کنم لحظه های دل تنگی بی پایانند... میخوام به سردی شبهام بخندم... میخوام به پوچی فردام بخندم... وقتی میبینمت با دیگرونی... تو اوج گریه هام میخوام بخندم... میخوام داد بزنم تنهای تنهام.... میخوام وقتی میگم تنهام بخندم... خاطرت باشد؛
چهرهات از غم اندوه کسان پر چین است
خستگی قلب منو هیچکی نداشته نازنین غربت بی حد منو هیچکی ندیده رو زمین آرزوی دلم بودش که مال من باشی گلم اما دلم نیومدش با غصه همدمت کنم آخه خودت میدونی که من دارم از اینجا میرم شاید که فردا نباشم تاسرراهت بمیرم اگه یه روز دیدی که من رفتم دیگه خستگی قلب منو هیچکی نداشته نازنین غربت بی حد منو هیچکی ندیده رو زمین آرزوی دلم بودش که مال من باشی گلم اما دلم نیومدش با غصه همدمت کنم آخه خودت میدونی که من دارم از اینجا میرم شاید که فردا نباشم تاسرراهت بمیرم اگه یه روز دیدی که من رفتم دیگه نیومدم بدون به خاطر دلت عشق خودم روپس زدم بازم میگم دوست دارم عشقمو میکنم فدات با اینکه سخته واسه من دیگه نمیزنم صدات
وقتی که دلت غمگین است،
بر دلت بارِ غمی سنگین است
یا تک و تنهائی
بازهم غصه نخور!
عاشقان میدانند؛
زندگی شیرین است!
“عشق همسایهی دیوار به دیوار خداست”
سنگ این خانه بهمراهی ما پا برجاست
با نم بارانی
زردی چهرهی دشت
سبز و شاداب چو گل خواهد گشت
جویبارش به درازای رسیدن جاریست
رویش دانهی جان منتظر همیاری است
وقت آزادگی و پرواز است
گوش کن! خانه پر از آواز است
زندگی زندان نیست
ذرهها جان دارند،
هرکسی خواهد دید!
رویش سبزی این مزرعه در آغاز است
درِ این خانه به پهنای پریدن باز است....
Design By : Pichak |